طعم مهربانی

 

طعم مهربانی
.   روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید 
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. 
مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد
         پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد.
جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. 
.شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است 
:ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟
: استاد در جواب گفت
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. 
این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد

نظرات شما عزیزان:

MD1
ساعت16:44---29 خرداد 1391
slm 2st khob age hazery tabadol baner dashte bashim in banner bezar to webet



http://md1.rozup.ir/1.gif


سیّد میلاد موسوی
ساعت1:00---29 فروردين 1391
http://adolescence.loxblog.com/
سلام|خسته نباشی
به ما هم سر بزن


محسن
ساعت22:55---27 دی 1390
مرسي.عالي بود.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 31 اسفند 1390برچسب:, | 1:41 | نویسنده : داوود |
  • یک نویسنده
  • فروش بک لینک انبوه